یه جایی واسه حسرت خوردن تا جونمون درآد
یه جایی واسه حسرت خوردن تا جونمون درآد
تلخ کنی تلخ شوم ، لطف کنی لطف شوم ....
ولی من یاد نگرفتم تلخ شوم ....
پس ...
تلخ کنی لطف شوم ، لطف کنی لطف شوم ....پس ...
با من تلخی نکن
مهدی
شنبه 14 شهریورماه سال 1388 ساعت 12:29 ق.ظ
چرا تلخی نکنه باهات..؟! تو که در هر صورت لطف شوی...پس فرقی نفوکوله براش! :)
از شوخی گذشته چرا اینقدر تلخ می نویسی؟
باشه تلخ نمی شم............ولی قهوه تلخ بد نیس ها......من اپم.
سلام
با من که نبودی نه؟
من که تلخ نبیدم خب... ولی می خوای نسکافه هاتو از این به بعد تلخ درست نکنم چطوره؟ :)))
آدرس وبلاگ جدیدمو برات آف گذاشتم
سلام
منکه نرفتم
با اونی که رفته خداحافظی کردم
وبلاگت غمگینه
این دوستتو دیدمو ناراحت شدم
خدایش بیامرزد
حسرت به دل هم بغض به روزم
در شادی من سهیم باش...منتظرم
این وبلاگ در حال کپک زدن می باشد! :)
خوش به سعادت همچین دل مهربونی (: